there is no one :: سایه

سایه

کنون ای سرگردان , در کدام ساعت از شب ایم؟!

there is no one

عزیزِ هم‌زبان ، تو در کجایِ این زمانِ جفاکار نشسته ای ؟ 

کِی قرار است به فروغ کلماتت ، حال این فوادِ پر از هرج و مرجِ من خوب شود ؟! به چه دل خوش کنم و این روز ها را تحمل ؟ 

میدانی ، این حالِ نزار جسمی ، مشکلاتی که روحم را آزرده و نافرجام بودن پلن هایی که روزی از روزی دیگر سنگین و به تبع ، غیر قابل انجام تر می‌شوند 

بدجور حالم را گرفته ...

و به طرز آشفته ای شرمنده همگان گشتم ...

می‌توان شرمندهٔ خود نیز شد ؟ 

اگر می‌شود ، در جملهٔ قبلی نه ، در قبلی تَرَش ، " همگان " را " خودم " بخوان .

دیگر ، جانم برایت بگوید که این روز ها دماغ هیچکس چاق نیست ، شاید دلیلش این باشد که عموقناد بازنشسته شده و دیگر کسی با شنیدن الفاظ نامفهموم " کی بود که گفت قاطینگا ، کی صدا زد پاتینگا " لبخند نمی‌زند ، بخواهم رو راست باشم خودم هم مطمئن نیستم که آن کلمه ها را درست نوشته باشم !- 

 

این روز ها بیش از هر چیزی " تحمل " را در آغوش می‌فشارم ، و با حس بیگانه " تنفر " در حال آشنایی هستم .

تنفر از کسانی که در حالت عادی باید جانم برایشان در برود . اما حقیقت با چیزی که ظاهراً نمایان شده ، بسیار تفاوت دارد .

خب بگذریم ...

نمی‌خواهم تو را با تو دار بودن آشنا کنم ، اینکه حتی یک نفر نداند در وجودت چه می‌گذرد ، 

تو باید قوی باشی ، آن‌قدر که تمام ناملایمات را سرِ باعث و بانیش ، هر چند عزیز ، هر چند نزدیک ، فریاد بکشی !

من نیز دارم تمرین می‌کنم ، به ناراحتی می‌انجامد ، اما به این‌که می‌فهمند تو نیز متوجه همه چیز هستی ، می‌ارزد .‌

 

سرت را بیش از این درد نمی‌آورم ، 

ملالی نیست جز دوریِ شما :> 

تا نوشته های احتمالیِ بعد ، بدرود 

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
fateme ...
۱۸ اسفند ۱۸:۴۸

این روزها بیشتر از هرچیز تحمل را در آغوش میفشارم :)

پاسخ :

:))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیوندها
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان