بایگانی ارديبهشت ۱۴۰۱ :: سایه

سایه

کنون ای سرگردان , در کدام ساعت از شب ایم؟!

چرت و پرت ؟ نمیدونم ...

مشکل از همین - ندونستنِ متوالی - شروع شده
از وقتی جواب و علت هر چیزی نمیدونم‌ه ،
دیگه کلاف زندگی از درستم در رفته...
داره خیلی زود ازم دور میشه و من نمیرم سراغش تا بیارمش و کارمو ادامه بدم ،
داشتم می‌بافتم
یه لباس برای خودم
اما حالا بافتنی‌م تو شروع رها شده
نباید ندونسته شروعش می‌کردم ، من نه کلاسشو رفتم نه کسی بهم یاد داده...
ولی
پاهام جون نداره برم کلافی که حالا انتهاشو هم  نمیبینم ، جمع کنم
انگار هیچ وقت راه رفتن بلد نبودم...
به همون اندک بافتنی درهم برهمم دست زدم ، به آنی گره‌هاش از هم باز شد
دیگه بافت نبود ، نخ حالت گرفته بود
‌کاش نخ صاف بود ، مثل روز اول
اینطوری کمتر دلم میسوخت.

۱ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
پیوندها
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان