قطعا بی محتوا ... :: سایه

سایه

کنون ای سرگردان , در کدام ساعت از شب ایم؟!

قطعا بی محتوا ...

تصور کن وقتیو که برگه امتحان میاد دستت و میبینی خیلی کم شدی ، خیلی کم ...ولی با دوستات به نمرت می‌خندیو برگه امتحانو مچاله می‌کنی ، من همون برگه‌ مچاله شده ام که دورش بقیه دارن میخندن ...

آره ، منم باید خوشحال باشم ولی نیستم دیگه!' به خیلی دلایل ، یکیش اینکه داشتن حتی یه نفر که بتونه درکم کنه یا اگه حالم بود بتونم برم سراغش و یکم بهتر شم ازم دریغ شده !' 

یکی که انگاری هست ولی نیست در واقع ؛ یکی که فکر می‌کردم اگه یه روز بخوام سکوتمو بشکنم ، پیش اون امکان پذیره ولی وقتی ابتدایی ترین دغدغه ها و مشغولیات ذهنیمو پیشش گفتم ، پشیمون شدم ، آره اون واکنشی که بایدو ندیدم و پشیمون شدم ...

 

اکثر درونگرا ها حداقل تو مجازی‌شون میتونن راحت ارتباط برقرار کنن و احتمالا کلی شخص مجازی که براشون با ارزش هستن رو دارن ...

ولی من ، 

مجازیم از واقعیم تنهاتر 

واقعی از مجازی تنهاتر ...

یه مدت واقعا تنهاییمو دوست داشتم و با این حرف زدنای دو سه روزه و تقریبا بالاجبار خدشه دارش نمی‌کردم ، ولی خب الان نه ...

الان واقعا دلم تغییر میخواد ، هر چند که میدونم نمیتونم و باز هم این وضعیت مزخرف ادامه خواهد داشت ...

نسبت به این ضعف خیلی آگاهم ...

 

 

۵ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
izumi ch
۲۶ اسفند ۰۱:۲۹

به ضعفت اگاهی....پس میتونه درست بشه

پاسخ :

شاید ¡ خیلی وقته میدونم ...
ناشناس
۲۶ اسفند ۰۸:۴۲

منم اینجوریم

مجازی بودن هم تاثیری نداره .. فک کنم یه چیزی قاطیه درونگراییمون شده

پاسخ :

ناخالصی داره :") 
ولی چرا ناشناس :| 
aramm 0_0
۲۶ اسفند ۱۰:۰۳

این... خیلی من بود!منم یه مدت از تنهاییم لذت میبردم ولی الان دیگه نه...

*یکی که انگاری هست ولی نیست در واقع ؛ یکی که فکر می‌کردم اگه یه روز بخوام سکوتمو بشکنم ، پیش اون امکان پذیره ولی وقتی ابتدایی ترین دغدغه ها و مشغولیات ذهنیمو پیشش گفتم ، پشیمون شدم ، آره اون واکنشی که بایدو ندیدم و پشیمون شدم ...*

 

این منم منننن...
 

پاسخ :

سر چیزایِ اعصاب خورد کن و تلخی حس همزاد پنداری داریم متاسفانه :")
fateme ...
۲۷ اسفند ۰۱:۰۰

همیشه دلم میخاست یکی میومد دستمو میگرفت از جا بلندم میکرد

ولی هیچوقت هیچکس نیومد :)

تهش باید خودم گریه کنم زمین بخورم زخمامو ببندم و از جام بلند بشم

هی گریه کنم کم ببارم اما ادامه بدم

فکر کنم توهم مثل من :)

پاسخ :

چند وقت پیش یکی بهم گفت یه اخلاقی دارم و اونم اینه که خودمو به کسی وابسته نمی‌دونم ... راستم میگفت ، یه مدت واقعا به حد مرگ و خیلی واقعی تنها بودم ولی اصلا دلم نخواست برم اون آدم‌رو برگردونم ... ولی الان نه ، حداقل می‌دونم برای یه برهه ای دیگه تنهایی برام دوست داشتنی نیست , توقع ندارم بیا زخمارو ببنده ، همین که راه التیامشو یادم بده کافیه :" 

:)))
هر چقدر آدم کمتری توی این حال باشه بهتره 
ولی انگاری کم نیستیم :)
آرتــ ـــــمیس
۱۹ ارديبهشت ۰۰:۰۵

یکی که انگاری هست ولی نیست در واقع ؛ یکی که فکر می‌کردم اگه یه روز بخوام سکوتمو بشکنم ، پیش اون امکان پذیره ولی وقتی ابتدایی ترین دغدغه ها و مشغولیات ذهنیمو پیشش گفتم ، پشیمون شدم ، آره اون واکنشی که بایدو ندیدم و پشیمون شدم ...

این خیلی منه، تمام.

پاسخ :

اوم ... میرم دوباره کل مطلبو بخونم D: 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیوندها
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان