Black holes :: سایه

سایه

کنون ای سرگردان , در کدام ساعت از شب ایم؟!

Black holes

میدونی ، دوست دارم تخیلات نولان رو باور کنم ...
اینکه وقتی وارد سیاهچاله شدی ، اون تو رو برای همیشه ازم نگیره ... به جاش کمکت کنه که تو کمکم کنی.
نه نه نه اشتباه نکن ؛ من حتی نمیتونم یه نفر دیگه رو نجات بدم ، جهان پیش‌کشت عزیزم!
فقط میخوام خودمو نجات بدم .
روحِ من میشی و نجاتم میدی؟
امیدوارم سیاهچاله سرِ ناسازگاری نداشته باشه و نذاره زیر گرد و غبارِ از دست دادن ، دفن بشم...
اما
اجازه میدی قبل هر چیزی ، قبل هر جوابی ، سیاهچاله رو حسش کنم؟
میذاری انگشت اشاره و میانیِ دستم ، نرسیده به ترقوه‌ات ، پایین گردنت بشینن و صداشو تنفس کنن؟!

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف
aramm 0_0
۰۳ شهریور ۰۱:۱۴

الله اکبر این چی بود دیگه:'))))

پاسخ :

=))))
حامد احمدی
۰۵ اسفند ۰۰:۱۲

عشق این فرم حرف‌های قشنگ م. فکر کنم اگر یکسال پشت هم چنین متن ها و احساساتی را بخوانم و مشاهده کنم، پلک نزنم. چیزی که دقیقا درون سیاهچاله اتفاق می‌افتد. بده و بستان محبت، در اوج و بی اعتبار شدن زمان.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیوندها
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان