از رورها و ماه‌های هدر شده... :: سایه

سایه

کنون ای سرگردان , در کدام ساعت از شب ایم؟!

از رورها و ماه‌های هدر شده...

 

نمیدانم... نه درباره خود و نه درباره هیچ‌کس و هیچ‌ چیز. نشسته‌ام؛ ساکن و بی‌رمق! حاصل این احوال نامطلوب، زخم‌های‌ِ "تا هنوز" تازه‌یِ روحم‌اند. دیگر آداب سخن راندن از یاد برده‌ام؛ بس که در مقابل هر حرف و کلمه، جز پشیمانی و افسوس عایدم نشد، به ناچار سکوت کردم تا همین اکنون. فی‌الحال، معلق ماندن در ناچاری، اندوهِ گذشته و امثالهم، که جملگی بوی متعفن "نتوانستن" و "نشدن" می‌دهند، چنان هیزمی به آتشِ حسِ مغضوبِ "ناکافی بودن" می‌ریزند که زبانه‌هایش تمامِ نقاطِ روشنِ حریرِ زندگی را می‌سوزاند. کاری که این احساس با روح و روان آدمی می‌کند، چنان تیغی‌ست که شاهرگ را نشانه می‌رود. گاهی چیزی خوشایند و قند در دل آب کن، خانه‌ای در قلبم بنا می‌کند، اما به آنی دچار طوفان شده، کن فیکون می‌شود. فکر می‌کنم و به تنها چیزی که می‌رسم این است:
هیچ کدام از آن عبارت‌هایی که به کلِ جریانِ زندگی با هر وصله‌ای که شده، نسبت داده‌ایم تا کمی دلمان بیشتر به زندگی خوش شود، برای همه صدق نمی‌کند.
فی‌المثل: بعد از هر شکست پیروزی‌ست...

همه‌مان روزی امید را پیدا خواهیم کرد؟!

۱ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
حامد احمدی
۱۰ دی ۱۹:۴۵

دو جور نوشتن داریم. اولی ندا در می‌دهد که آهای ، من اینجام! دومی صلا در می‌دهد که راه آنجاست! در اولی احتمال پشیمانی است. احتمال اینکه دست دراز شده را کس نگیرد. اما در دومی، صدا تا ابد در کوهستان می‌ماند. و این حاصل نمی‌شود مگر با تجربه. و نوشتن. و سکوت. و نوشتن و سکوت. تا جایی که این پتانسیل سرشار به پست های نزدیک به نزدیک بدل شود. و می‌رسد آن روز... 

پاسخ :

امیدوارم برسد...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیوندها
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان