جمعه ۶ فروردين ۰۰
بیا ..
بیا تا در بَرَت دشواری ها را ببارم ، بیا و آن کسی باش که میتوان برایش بازگو کرد چه ها بر این من ناتوان گذشته , اگر میآیی ، به باد بگو صدای قهقهه هایت را به گوشم برساند نه آنکه جانم را سردتر کند ...
اما بدان ! برای من نامه ای که دستان تو را لمس میکند ، همان آغوش توست .
به این من نباید نزدیک شد ،
نزدیک که بشوی ، جز خستگی و غم چشم ها و دنیا دنیا سکوت چیزی دست گیرت نخواهد شد.
دورِ نزدیک که باشی ، دیگر این وجدان بی انصاف از بهر آزردن تو ، در خفا عذاب نمیکشد .
دورِ نزدیکِ من !
میآیی ؟!