میدونی ، دوست دارم تخیلات نولان رو باور کنم ...
اینکه وقتی وارد سیاهچاله شدی ، اون تو رو برای همیشه ازم نگیره ... به جاش کمکت کنه که تو کمکم کنی.
نه نه نه اشتباه نکن ؛ من حتی نمیتونم یه نفر دیگه رو نجات بدم ، جهان پیشکشت عزیزم!
فقط میخوام خودمو نجات بدم .
روحِ من میشی و نجاتم میدی؟
امیدوارم سیاهچاله سرِ ناسازگاری نداشته باشه و نذاره زیر گرد و غبارِ از دست دادن ، دفن بشم...
اما
اجازه میدی قبل هر چیزی ، قبل هر جوابی ، سیاهچاله رو حسش کنم؟
میذاری انگشت اشاره و میانیِ دستم ، نرسیده به ترقوهات ، پایین گردنت بشینن و صداشو تنفس کنن؟!