با عرض سلام و ادب؛
پیشاپیش امیدواریم اوقات شریف مکدر نشود. اصلاً رها کنید و بروید به باقی امور برسید، ما راضی نیستیم حتی ذرهای خاطرتان آزرده گردد. فقط نوشتیم که شاید دلمان آرام گیرد.
القصه؛ این سخنان خاک گرفته و کهنه است، زیرا مدت هاست روی طاقچه دلمان خاک میخورد، اما بروز نمیدهیم. بروز بدهیم که چه شود؟ چیزی حل میشود؟ این همه نوشتیم اما باز هم همان آقایی هستیم که بودیم، فقط کمی تیرهتر، آشفتهتر؛ خلاصه بگویم: بدتر.( این را تاکیدی بخوانید تا جانِ کلام منتقل شود.)
تصور کنید هنوز زخمتان خوب نشده، اما شما زحماتِ خونِ بینوا برای بهبود زخمتان را به هیچ میگیرید و خون لختهشدهیِ روی زخم را میکَنید.
هم خودتان دو مرتبه درد را متحمل میشوید، هم روند بهبودیتان به طول میانجامد. آگاهید به امر و باز انجامش میدهید. فکر کردن به گذشته دقیقاً مصداق همینکار است. آدمی میداند با روان و زندگیاش چه میکند، اما مگر دست برمیدارد از این کارهای بیهوده؟ حالا شما هی در گوشش بگو رها کن و فقط بپذیر، نمیتوانی برگردی و از نو بسازی، کاریست که شده... کو گوشِ شنوا؟
چند روز گذشته، از طریق این راههای مواصلاتی مدرن، از متخصص بسیار محترمی که کارش نوازش و درمان روحهای زخمی و بیمار بود، چنان طبیبی که درد لاعلاجی را شفا میبخشد، پرسیدیم: چرا آدمیزادی که میداند باید چه کند، به عواقب سخت انجام ندادن هم آگاه است، اما مدت مدیدیاست که نشسته و حالا بلدِ زیر و بم ترک خوردگیهای دیوارِ خانه است و در مرداب انجام ندادههایش غرق شدهاست، این چنین ادامه میدهد؟ چه چاره کند؟
آری، درست حدس زدید. حتی کاری که ایشان به عنوان راهحل گفتند را هم انجام ندادیم.
یک ساعت هم نگذشته از آخرین سرزنشهایی که شنیدم، حق هم دارند، فقط من دو سه سال اخیر به احوالاتی نادر گرفتار شدم و هر روز بیش از دیروز آنها را از خویش ناامید میکنم. کاش ممکن بود برایشان نوشت: عذرخواهم بابت تمام کم و کاستیها. هم خود را اذیت کردم و هم شما را. به بزرگی خودتان ببخشید که نشد آنچه که باید میشد.
و رفت...
اما ما در فیلم که زندگی نمیکنیم نه؟ اینجا تا ابد فقط میمانی. حتی اگر قرار باشد بسوزی و بسازی.
نمیفهمم مقصر کیست اما به هر حال اوضاع از همین قرار است.
سرتان را درد آوردم. پوزش من را بپذیرد. آدمی حتی با خودش نیز در جنگ است. چند بار به خودم گفتم حرفهایت را پیش خودت نگهدار؟ دیدید گوشش بدهکار نبود؟ اما دیگر کافیست.
خدانگهدارتان باشد.